پاک کن، از سر خط، هرچه نوشتی از درد
از بلایی که تو را بر سر دنیا
آورد
از طلوعی که به مشرق شده تبعید از
شب
از مداری که به یک سمت کشیدی
برگرد
پاک کن، هیچ شو از مرز اصولت
بگذر
از تمامی خطوطی که چپاندی در
سر
من به این منحنی گیج زمان
خوشبینم
رنگ کن طرح شبت را، کَمکی آبی
تر ...